Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری دانشجو»
2024-05-08@20:12:00 GMT

قصه بچه‌های شمرون روایت می‌شود

تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۴۶۱۱۱۳

قصه بچه‌های شمرون روایت می‌شود

آخرین قسمت از مجموعه مستند «یکی بود یکی نبود» به روایت زندگی شهید محمدجعفر محبیان اختصاص دارد.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، آخرین قسمت از مجموعه مستند «یکی بود یکی نبود» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی رضا مهرانفر به روایت بخش‌هایی از زندگی شهید محمدجعفر محبیان می‌پردازد. محبیان دوم فروردین ۱۳۲۹ در شمیران متولد شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پدرش نانوای محل بود برای همین اهل محل او را جعفر شاطر غلام صدا می‌کردند. او دارای روحیات پر شر و شوری بود و همین روحیه نا آرام او را به سمت و سویی برده بود که بسیاری عاقبت خوبی برایش تصور متصور نبودند.

محبیان در عملیات کربلای هشت و والفجر ۱۰ مجروح و جانباز شیمیایی و در تاریخ نهم خرداد ۱۳۹۶ به فیض شهادت نائل می‌شود.

مجموعه مستند داستانی «یکی بود یکی نبود» تلاش می‌کند فراز‌های مختلف زندگی این افراد را از نگاه اطرافیان‌شان بازتعریف کند؛ افرادی که گرچه سالیان درازی از سفر بی‌بازگشت آنان گذشته، اما تاثیری که از خود بر زندگی دیگران گذاشته‌اند به داستان فراموش‌ناشدنی تبدیل شده است.

«یکی بود یکی نبود» در ۲۰ قسمت به کارگردانی و تهیه‌کنندگی رضا مهرانفر در گروه تاریخ، فرهنگ و هنر شبکه یک سیما تولید شده است و شنبه تا چهارشنبه ساعت ١٧ روی آنتن این شبکه می‌رود.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: رضا مهرانفر یکی بود یکی نبود

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۴۶۱۱۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۲ دهه خدمت در منطقه محروم / روایت معلم غلامانی از زندگی معلمی

معلم غلامانی که دو دهه را در مناطق محروم خدمت کرده است، از سختی‌های شغل‌اش می‌گوید و اینکه چگونه وقت گذراندن با نوجوانان روزهای خدمت را برای او شیرین کرده است تا آنجا که «غلامان» را خانه خود می‌داند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان شمالی، «معلمی شغل انبیا است»؛ جمله‌ای که زیاد شنیده‌ایم و با آن آشنا هستیم، اما آنچنان از سختی و شیرینی‌های این شغل باخبر نیستیم. هفته معلم که یادآور شهادت بزرگ معلم انقلاب اسلامی ایران، شهید مرتضی مطهری است، فرصت مناسبی را به وجود می‌آورد تا دقایقی را با معلمان سپری کنیم تا شاید با گوشه‌ای از زندگی آن‌ها آشنا شویم.

به سراغ یک خانم معلم می‌رویم؛ یکی از فرهنگیان دغدغه‌مند خراسان‌شمالی که ۱۸ سال است با وجود آنکه می‌تواند در بهترین نقاط به کار بپردازد، اما در منطقه محروم غلامان مانده و صفا و صمیمیت خدمت در میان بچه‌های منطقه را با آسایش داشتن در مناطق و شهرهای مرفه عوض نکرده است.

وی عشق به دانش‌آموزان و مظلومیت آن‌ها در کمبود امکانت را عامل ماندگاری خود در این منطقه می‌داند و می‌گوید بیشتر معلم‌ها از همان لحظه‌ای که به اینجا می‌آیند برای گرفتن انتقالی و رفتن به نقاط بهتر لحظه‌شماری می‌کنند، اما ماندن در این محل برای او لذت دیگری دارد.

حلما امیری با ۱۸ سال سابقه خدمت در منطقه غلامان از تلخ و شیرین‌های شغلش و خاطراتش با دانش‌آموزان می‌گوید؛ او روزهای سختی را در سال‌های ابتدایی خدمتش گذرانده است؛ از جاده‌های پر از خطر منطقه تا دوری از خانواده، دوستان و کمبود انواع امکانات اولیه در منطقه خدمت، اما هیچکدام نتوانسته است از عشقش به معلمی بکاهد.

وی معلمی را عاشقانه دوست دارد و مهم‌ترین وظیفه‌اش را انسان‌سازی می‌داند؛ خانم امیری لذت می‌برد که یک معلم است و می‌تواند به دانش‌آموزان خدمت کند؛ خانواده‌اش نیز به معلم بودنش افتخار می‌کنند و تلاش کرده‌اند در سختی‌ها همراهش باشند.

حلما امیری کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی در حال حاضر به عنوان مدیر مدرسه در شهر محروم غلامان خدمت می‌کند. وی مهم‌ترین رسالت یک معلم را خدمت به دانش‌آموزان و انسان‌سازی می‌داند، چراکه امروزه دانش‌آموزان نیاز فراوانی به رهنمودهای یک معلم دلسوز دارند.

این معلم می‌گوید اینجا منطقه محرومی است که بسیاری از معلمان به محض تمام شدن ابلاغ خدمت به دنبال رفتن از اینجا هستند، اما من نمی‌توانم دانش‌آموزان و مردمی که با آن‌ها اُنس گرفته‌ام را رها کنم چراکه آن‌ها را مثل خانواده خودم می‌دانم و همچون یک خانواده صمیمی برای دیدن موفقیت تک تک دانش‌آموزانم لحظه شماری می‌کنم.

او از سختی‌های کار کردن در این منطقه حکایت‌ها دارد، آنچه خودش طی این سال‌ها با پوست و خون درک کرده است؛ «شهر غلامان فاصله زیادی با مرکز استان دارد و جاده‌های خطرناک‌، رفت‌وآمد را برای معلمان سخت می‌کند، علاوه بر اینها وجود قومیت‌های مختلف در این منطقه باعث می‌شود که بیشتر اوقات دانش‌آموزان دوزبانه را در مدرسه داشته باشیم که مشکلات خاص خودش را دارد.»

این معلم غلامانی از کمبود امکانات و فضاهای آموزشی می‌گوید که سختی‌های تدریس را دوچندان می‌کند؛ «من همین جا از همه همکارانم که سختی‌های خدمت در این منطقه را به جان می‌خرند و با عشق و علاقه زندگی خود را وقف دانش‌آموزان کرده‌اند تشکر می‌کنم.

حلما یکی از مهم‌ترین عوامل ماندگاری در منطقه غلامان را نگاه و لطف ویژه اهالی نسبت به معلمان و قشر فرهنگی می‌داند که باعث مضاعف شدن انگیزه معلمان در خدمت‌رسانی می‌شود، این شغل را با بینش و آگاهی انتخاب کردم و همواره به آن عشق می‌ورزم.

وی اذعان می‌کند که حضور در میان دانش‌آموزان و کمک به آن‌ها برای هر معلم بسیار لذت بخش است؛ برای من که مدیر دبیرستان هستم، دیدن موفقیت‌های علمی و پرورشی دانش‌آموزان در حیطه‌های مختلف شیرین‌ترین تجربه خدمتم را رقم می‌زند. سال گذشته یکی از دانش‌آموزانم که پدرش را در سن جوانی از دست داده بود و سودای رشته پزشکی را داشت، توانست در این رشته و در دانشگاه کرمان قبول شود و این خاطره‌ای شیرین برایم رقم زد که تا سال‌ها در ذهن من باقی خواهد ماند.

معلم غلامانی دیدن اشک دانش‌آموزان را بدترین خاطره‌اش عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: یک روز به یاد دارم که پدر یکی از دانش‌آموزان که از انجمن اولیا و مربیان مدرسه نیز بود به رحمت خدا رفت و دانش‌آموزم از این اتفاق خبر نداشت، من و همکارانم نمی‌دانستیم چطور باید این خبر را به او بدهیم تا اینکه عموی دانش‌آموز به مدرسه آمد تا او را با خود ببرد و خبر مرگ پدر را به او بدهد؛ این تلخ‌ترین لحظه‌ای بود که من در کل دوران خدمتم حس کردم و هرگز از یادم نمی‌رود.

وی از اوقاتی می‌گوید که ناامید شده است؛ «آنجایی که تمام تلاشم را می‌کنم، اما دیگران این تلاش را نمی‌بینند و فکر می‌کنند اگر به نتیجه نرسیدند به خاطر کم‌کاری من است من انگیزه‌ام را از دست می‌دهم اما وقتی من خدا را ضامن و شاهد کار خود قرار می‌دهم دوباره سعی می‌کنم با قدرت به وظیفه و رسالت خودم عمل کنم.»

حلما سر و کار داشتن با نوجوانان و در جمع آن‌ها بودن را بهترین مزیتی می‌داند که در شغل معلمی می‌توان داشت. وی ادامه می‌دهد: معلمان با دانش‌آموزانی سروکار دارند که دوران حساس زندگی خود را می‌گذرانند و بازیگوشی‌های مختص به این سن از سوی دانش‌آموزان لحظات تدریس را دشوارتر می‌کند.

از نظر این معلم غلامانی معلمی را باید با عشق و علاقه انتخاب کرد، نه به عنوان یک شغل پر درآمد چراکه هیچ‌گونه امتیازی نسبت به دیگر ارگان‌ها ندارد.

حلما یکی از مهم‌ترین مطالبات معلمان را ایجاد همسان‌سازی حقوق و برخوردار کردن معلمان از بسته‌های حمایتی و مزایایی که کارکنان سایر دستگاه‌ها دارند، عنوان می‌کند.

کد خبر 748209

دیگر خبرها

  • ببینید | همه حسرت زندگی مرا می‌خورند اما نمی‌دانند من و خانواده‌ام چقدر سخت تلاش می‌کنیم
  • ببینید | همه حسرت زندگی مرا می خورند اما نمی دانند من و خانواده ام چقدر سخت تلاش می کنیم
  • تولید ۲۰۰ مستند از برنامه‌های بسیج و سپاه
  • برگزاری نمایشگاه «آبی» در باگالری
  • «باران کوثری» سه داستان کوتاه را برای نابینایان روایت کرد
  • عرضه روایت مستند کودکی حاج قاسم در نمایشگاه کتاب
  • کتاب «آقاسید محمود» به نمایشگاه کتاب می آید
  • روایت زندگی محمد دبیر سیاقی در نمایشگاه کتاب عرضه می‌شود
  • ۲ دهه خدمت در منطقه محروم / روایت معلم غلامانی از زندگی معلمی
  • انتشارات بین‌الملل با ۶۰ عنوان کتاب جدید در نمایشگاه کتاب